نوروفیدبک چیست و چه کاربردی دارد؟
در هر لحظه و در طول تمام فعالیت ها و حالات ما، اگر حسگرهایی به سر ما وصل شوند نشان می دهند که مغز در حال تولید امواجی می باشد که حاصل فعالیت الکتریکی نورون ها هستند. نوع موج غالب نیز بسته به حالت روانی و وضعیت سلامت مغز در حال تغییر است. مثلا وقتی در کلاس نشسته ایم و بر صحبت های معلم متمرکز هستیم موج بتا غالب است، یا هنگامی که دراز کشیده ایم و موسیقی گوش میدهیم آلفا موج غالب هست.
شاید جالب باشد بدانید که ما میتوانیم هریک از این امواج را تقویت یا سرکوب کنیم و در نتیجه باعث به وجود آمدن حالت مخصوص آن موج بشویم؛ مثلا با تقویت موج بتا باعث افزایش توجه و با افزایش موج آلفا باعث آرامش فرد بشویم. با استفاده از دستگاه نوروفیدبک این امر شدنی است. در تمرین نوروفیدبک حسگرهایی به سر وصل می شوند و امواج مغز را ثبت می کنند. مراجع روی صندلی می نشیند و شروع به دیدن فیلم یا بازی میکند، اما فقط بعضی وقت ها فیلم به جلو می رود چون توسط درمانگر برنامه ای به نرم افزار داده می شود تا فقط مواقعی فیلم به جلو برود که موج مربوطه توسط مراجع تقویت بشود. طی این فرایند مراجع کم کم یاد میگیرد که چگونه آن حالت را ایجاد کند، و به مرور زمان این فعالیت باعث می شود که الگوی کارکرد مغز در آن نقطه اصلاح شود.
تاریخچه نوروفیدبک
تولد و شروع به کار نوروفیدبک به سال ۱۹۵۸ بر میگردد، جویی کامیا، روانشناس و استاد دانشگاه شیکاگو برای اولین بار توانست به فردی آموزش بدهد تا امواج مغزی خود را کنترل نماید. کامیا در آزمایش خود یک الکترود در پشت سر در نیمکره چپ نصب کرد و از آزمودنی خواست تا حدس بزند که چه زمانی باند فرکانسی آلفا در مغز وی غالب است. کامیا در زمانی که آزمودنی درست و یا اشتباه حدس میزد به وی اطلاع میداد. در روز دوم آزمودنی در ۶۵ درصد از موارد و در روز چهارم در ۱۰۰ درصد موارد توانست حضور باند فرکانسی آلفا را درست تشخیص بدهد.
در آزمایش دومی که توسط کامیا صورت گرفت از آزمودنی خواست در زمانی که وی میخواهد از ورود به حالت آلفا جلوگیری کند و یا وارد این مرحله شود. نتایج آزمایش او نشان داد که مردم قادر هستند امواج مغزی خود را کنترل کنند و در مسیری که علاقمند هستند آن را هدایت نمایند.
در سال 1965 اتفاق بسیار جالبی افتاد. دكتر باری استرمان Barry Sterman، محقق دانشگاه UCLA كالیفرنیا، مشغول به انجام تحقیقاتی درباره فعالیت عصب شناختی مرتبط با خواب بود كه در خلال آن موفق به كشف امواج 14 هرتز در EEG مغز گربه های مورد آزمایش گردید. این امواج با كاهش تنش عضلانی در گربه ها ارتباط داشتند و بعدها نام SMR به خود گرفتند. دكتر استرمان و گروهش به تحقیقات خود ادامه دادند تا ببینند كه آیا گربه ها در ازای دریافت پاداش، تولید امواج SMR در مغز خود را افزایش می دهند یا خیر. پاسخ مثبت و نتیجه رضایت بخش بود. به دنبال آن دكتر استرمان هدایت تحقیقاتی برای NASA را برعهده گرفت كه در آن به ارزیابی سمی بودن سوخت موشک پرداخت (افرادی كه در معرض سوخت قرار می گرفتند دچار حالات استفراغ، سردرد، افزایش دم و بازدم (هواگیری)، توهم و تشنج می شدند.)
دكتر استرمان گربه ها را در معرض مقدار زیادی سوخت قرار داد و در آن ها حالات استفراغ، سر و صدا، افزایش هواگیری، بزاق آوری، حملات تشنجی و مرگ را به دنبال هم مشاهده كرد. اما یک گروه از گربه ها واكنش دیگری نشان دادند كه باعث تعجب گروه تحقیق شد. آن ها توانستند وقوع حملات را در دوز بیشتری نسبت به دوز قابل تحمل برای گربه های دیگر متوقف كنند.
گروه با مراجعه به سوابق گربه ها دریافتند كه این گروه از گربه ها پیش از این طی مطالعه خواب، تحت آموزش SMR قرار گرفته بودند. دكتر استرمان تحقیقات خود را روی انسان و در مورد بیماران مبتلا به صرع ادامه داد. او تاكنون مقالات زیادی درباره استفاده از نوروفیدبک نوشته است.
تاکنون هیچ گونه عوارض و اثر منفی ناشی از نوروفیدبک گزارش نشده است. تنها موردی که می توان به آن اشاره کرد این است که نوروفیدبک نتواند تغییری در علائم بیماری به وجود آورد. همچنین مصرف همزمان دارو با نوروفیدبك نیز عوارض بدی ندارد و با توجه به مدت طول درمان نوروفیدبک می توان به مرور با توجه به نظر پزشک مربوطه میزان دارو را کاهش داد.
توانمندترین افراد در زمینه کنترل بدن، یوگیها و مرتاضهای هندی هستند، حتماً تا کنون داستانهایی زیادی در رابطه با قدرت آنها در مورد کنترل علائم حیاتی بدن خود شنیدهاید. در سال ۱۹۶۹ المر و آلیس گرین با استفاده از بیوفیدبک به مطالعه یک یوگی شرقی پرداختند. آن ها دریافتند برخلاف آنچه که تا کنون پنداشته میشد یک فرایند کاملاً غیر ارادی مانند امواج مغزی، ضربان قلب، درجه حرارت بدن را میتوان کنترل کرد و کاهش یا افزایش داد.
سوامی راما یوگی بود که در این مطالعه شرکت کرده بود وقتی که او ذهنش را آرام میکرد باند فرکانسی تتا افزایش پیدا میکرد. او گفت: زمانی که من بر روی چیزی تمرکز نمیکنم آلفا افزایش مییابد. نوروفیدبک از ۱۹۸۰تا کنون سیر تکاملی خود را داشته است و در حال حاضر نوروفیدبک در اقصی نقاط دنیا از جمله ایران در کلینیکها توسط روانشناسان، نورولوژیستها و روانپزشکان استفاده میشود.
نوروفیدبک در ایران
در سال های گذشته تبلیغات زیادی در کشور ما در مورد نوروفیدبک انجام گرفت، ولی نتایج درمانی به اندازه تبلیغات زیاد نبودند و باعث عدم اعتماد مراجعین به این شیوه درمانی گردید، اما واقعیت این است که در دنیا پژوهش های زیادی با استفاده از نوروفیدبک انجام شده و تیم های بزرگ ورزشی در رشته های مختلف و کمپانی های تولید اتومبیل برای آموزش رانندگان سال هاست از آن استفاده می کنند.
این شیوه درمانی در سال 2017 مورد تایید سازمان غذا و داروی آمریکا قرار گرفت و همچنین از سوی انجمن طب اطفال آمریکا برای درمان بیش فعالی و نقص توجه تایید شده است. در مرکز سلامت روان دکتر رضا دانشمند نیز موارد متعددی مورد درمان قرار گرفته اند و از اثرات آن رضایت دارند. پس این سوال پیش می آید که چرا در سال های اخیر در کشور ما نتیجه دلخواه کسب نشده است؟
به نظر می رسد مشکل در نبود نیروی متخصص علوم اعصاب و توانبخشی شناختی و استفاده صرف از پروتکل های کلاسیک برای تمام مراجعین و استفاده نکردن از نقشه مغزی QEEG برای مشخص کردن نقاط مورد مداخله و تدوین پروتکل درمانی میباشد.
نوروفیدبک یک تکنیک درمانی بسیار پیچیده است که نیازمند تسلط درمانگر بر فیزیولوژی مغز، شناخت امواج و تحلیل کاربردی آن ها می باشد. همچنین درمانگر باید اشراف نسبی به اختلالات اعصاب و روان و نقاط درگیر مغزی هر اختلال داشته باشد. تنها همین چند مورد یاد شده نشان دهنده این است که درمانگر باید سال ها تجربه و مطالعه داشته باشد و نوروفیدبک چیزی فراتر از کاربری یک دستگاه و نرم افزار می باشد و هر کسی را صرف گذراندن دوره چند روزه نشاید که دست به درمان بزند.
مورد دیگری که باعث اثربخشی بیشتر نوروفیدبک می شود، تلفیق این درمان با درمان های دیگر مانند دارودرمانی، تحریک الکتریکی و توانبخشی شناختی می باشد. این امر مستلزم وجود یک تیم درمانی منسجم می باشد که تخصص های یاد شده را در خود داشته باشند؛ در نتیجه یکی دیگر از دلایل عدم پاسخ مناسب درمانی، فقدان درمان تیمی می باشد که خوشبختانه در مرکز سلامت روان دکتر رضا دانشمند با وجود چندین تیم درمانی (روان درمانی، کار درمانی، تحریکات الکتریکی، توانبخشی شناختی و …..) با مدیریت روانپزشک متبحر این مساله به خوبی پوشش داده شده است.
کاربردهای نوروفیدبک
در سال 2008، انجمن سایکوفیزیولوژی و بیوفیدبک کاربردی (AAPB) و جامعه تنظیم عصبی، راهنماهایی را برای ارزیابی میزان اثربخشی بالینی مداخلات سایکوفیزیولوژیک تهیه کردند. این راهنما مورد تأیید هیئت مدیران هر دو سازمان قرار گرفت. این معیار به اثربخشی نوروفیدبک بر اختلالات نمره ای بین 1 تا 5 می دهد. شرح اثربخشی را در جدول زیر مشاهده می کنید:
عوارض احتمالی نوروفیدبک
تجربه و تاریخ نشان داده است که همواره پدیده های نوین که وارد کشور ما می شود در اکثر موارد به علت ضعف هایی نظیر نبود فهم مناسب، متولی نادرست و ضعف قانونگذاری دستخوش تحریف و سوء استفاده می شود. یکی از درمان های تکنولوژیک که در سالیان اخیر به کشور ما وارد شده و به علت ضعف های ذکر شده و همچنین سیل فارغ التحصیلان روانشناسی دچار استفاده نا به جا و نادرست شده است، نوروفیدبک می باشد.
پژوهش ها نشان داده است که نوروفیدبک کاربرد و ارزش درمانی بسیار بالایی دارد، با این حال اگر بصورت اشتباه انجام شود می تواند عوارض جانبی و اثرات زیانباری داشته باشد.
این تکنیک درمانی که در اواخر دهه 1960 پا به عرصه ظهور گذاشت تا به امروز اثربخشی خود را در درمان اختلال بیش فعالی، افسردگی، اضطراب، صرع، اختلال یادگیری، اختلالات خواب و … نشان داده است؛ با این وجود، دانش ناکافی درمانگر و استفاده از پروتکل اشتباه می تواند اثرات مخربی بر جای بگذارد که در ادامه به بررسی آن ها خواهیم پرداخت.
شواهد متعددی وجود دارد که نشان می دهد اختلالات اعصاب و روان، الگوهای نوار یا نقشه مغزی خاصی دارند؛ در نتیجه درمان باید علاوه بر نشانگان بیماری، بر اساس الگوی نقشه مغزی صورت گیرد، در غیر این صورت درمان یا جواب خوبی نخواهد داد و یا بر خلاف گفته بسیاری از درمانگران تازه کار که نوروفیدبک هیچ گونه عوارضی ندارد، باعث بروز عوارض جانبی خواهد شد.
در مطالعه ای که لوبار و همکاران در سال 1981 منتشر کردند نشان داده شد که بیماری صرع کنترل نشده هم می تواند با نوروفیدبک بهبود یابد و هم در صورت درمان اشتباه می تواند باعث تشدید علائم شود.
بر اساس مطالعه دیگری که توسط لوبار و شوس در سال 1976 انجام شد، علائم بیش فعالی و نقص توجه نیز با درمان نوروفیدبک هم می تواند بهبود یابد و هم بدتر شود.
ویستست و همکاران (1982) نشان دادند که در صورت استفاده از پروتکل صحیح درمان صرع، امواج مغزی مربوط به صرع 18 درصد کاهش پیدا می کنند، در حالی که اگر همان پروتکل بالعکس اجرا شود باعث افزایش 29 درصدی آن می شود.
از آنجایی که الگوی مغزی افراد منحصر به فرد است، قرار نیست تمام بیماران به یک پروتکل از پیش نوشته شده نیاز داشته باشند، و این اولین اشتباه افرادیست که صرفا با گذراندن یک دوره چند روزه و حفظ کردن چند پروتکل ثابت برای هر اختلالی، به درمان تمام افراد با آن می پردازند. به عنوان مثال، یکی از پروتکل های ثابت برای درمان اختلال بیش فعالی و نقص توجه، افزایش باند فرکانسی بتا و کاهش باند فرکانسی تتا هست، زیرا اکثریت افراد بیش فعال دارای الگوی عکس هستند ( تتای زیاد به همراه بتای پایین). تا اینجا منطقی به نظر می رسد، اما آمار دیگری وجود دارد که این معادله را به هم می زند. حدود 10 تا 15 درصد افراد بیش فعال دارای بتای بیش از اندازه بجای تتا هستند و در نتیجه اگر درمانگر از پروتکل آماده افزایش بتا استفاده کند، نه تنها باعث درمان نمی شود، بلکه باعث بروز علایم اضطرابی، تیک و … می شود.
با توجه به مسائل مطرح شده در سطور بالا و وجود خطرات احتمالی در صورت استفاده نادرست، این سوال پیش می آید که پس چه کسانی و در چه شرایطی صلاحیت و توانایی لازم برای این نوع درمان را دارند؟ تنها رشته های دانشگاهی (بجز تخصص های پزشکی) که در ایران بصورت تخصصی به مباحث مربوط به آناتومی سیستم عصبی، کارکردهای شناختی و ارتباط آن با سیستم عصبی، ثبت و تفسیر سیگنال های مغزی و درمان های نوروتراپی می پردازد توانبخشی شناختی و علوم اعصاب بالینی و شناختی می باشد. توانبخشی شناختی تنها در مقطع کارشناسی ارشد و علوم اعصاب تنها در مقطع دکتری دانشجو می پذیرد. علاوه بر رشته های یاد شده، نظارت و دخالت یک روانپزشک در فرایند درمان به علت اشراف به اختلالات اعصاب و روان و تنها تخصص پزشکی مرتبط، و توانایی کمک به درمان و کنترل بعضی از علائم با تجویز دارو ضروری می باشد.
علاوه بر وجود این تخصص ها درکنار هم و به صورت تیمی، فرایند درمان نیز باید تخصصی و تیمی انجام شود، بدین صورت که معاینات اولیه توسط روانپزشک انجام شود، سپس به علت اینکه الگوی مغزی هر کس منحصر به فرد است، نقشه مغزی و ارزیابی امواج مغزی (کلینیکال کیو) انجام شود و بر اساس آنها پروتکل مخصوص درمانی هر فرد تدوین شود و در صورت نیاز درمان های تحریکی و توانبخشی شناختی نیز به فرایند درمان اضافه شود. حضور و نظارت بهترین روانپزشک در طول درمان ضروری است تا پیشرفت را چک کنند و در مواقع مقتضی مداخلات لازم را انجام دهند.
نویسنده: دکتر مرتضی مجاور