فقدان و از دست دادن نزدیکان، یکی از تجربه های تلخ و گریز ناپذیر برای اکثر افراد محسوب می شود و واکنش های هیجانی و رفتاری متعاقب فقدان و سوگواری فرآیندی طبیعی برای سازگاری با این تجربه ناخوشایند می باشند.
پس از فقدان، سلسله ای از واکنش ها مثل انکار، شوک، سرگردانی، خشم، افسردگی و … رخ می دهند و در نهایت با گذشت مدتی، فرد بازمانده با حفظ خاطرات متوفی و با کاسته شدن از بار غم ناشی از فقدان به پذیرش این واقعه می رسد و به زندگی روزمره خود باز می گردد.
اما گاهی بنا به دلایلی، فرد قادر به پشت سر گذاشتن مراحل طبیعی سوگ و سوگواری به شکل قابل قبول نمی باشد.
برای مثال، در مواردی که بازمانده علاوه بر داغ فقدان، مشکلات دیگری مانند مسائل مالی و … را نیز بر سر راه خود می بیند و یا در صورتی که مرگ به صورت غیر قابل پیش بینی و ناگهانی رخ داده باشد و یا فرد بازمانده به دلیل احساس مسئولیت نسبت به سایر بازماندگان (برای مثال فرزندان) فرصت کافی برای سوگواری به خود نداشته باشد.
در چنین مواردی، واکنش های سوگ طولانی تر و شدید تر از حد قابل انتظار خواهد بود و نشانه هایی از افسردگی مثل احساس گناه، احساس ناامیدی، انکار ، عدم احساس لذت، مشکل خواب و تمرکز و اختلال در کارکرد های معمول شغلی و ارتباطی قابل مشاهده خواهد بود.
بروز چنین نشانه هایی یا تاخیر در شروع نشانه های معمول مرتبط با سوگ و یا طولانی شدن این نشانه ها به نحوی که باعث ایجاد مشکلاتی در کار و یا ارتباط های روزمره فرد شود، دلالت بر افسردگی دارد و نیازمند مداخلات دارویی و غیر دارویی مناسب برای درمان افسردگی است تا فرد بازمانده بتواند هر چه سریع تر به شکل معمول زندگی خود بازگردد.
تجربه ی فقدان، تجربه ای دردناک و تلخ ولی واقعی است و مواجهه با این تجربه نیازمند حمایت روانی مناسب از سوی اطرافیان می باشد که در مورد چگونگی این حمایت ها بیشتر صحبت خواهیم کرد.